شعر
گر چه مست وخرابم جو شبهای دگر
بازکن ساقی در مینای دگر
امشب که در آنیم غنیمت شمریم
شاید ای جان نرسیم به فردای دگر
مست مستم مشکن قدر خود ایپنجه غم
من به میخانه ام امشب تو برو جای دگر
دوست عزیزنظر بده
گر چه مست وخرابم جو شبهای دگر
بازکن ساقی در مینای دگر
امشب که در آنیم غنیمت شمریم
شاید ای جان نرسیم به فردای دگر
مست مستم مشکن قدر خود ایپنجه غم
من به میخانه ام امشب تو برو جای دگر
دوست عزیزنظر بده
با یاد او
سوختم خاکسترم را باد برد بهترین یارم مرا از یاد بورد .من که در حسرت یک نگاه ناز او یم من که اسیر این قلبم
چه کنم با تو سخن می گویم غزیزم ماندهام ذر این باتلاق جنون با اینکه هیچ نیومد کنار من با تنهای که بهترین رفیق سازم بز آرام بزن از روزهای بودن او بزن تا این دل سر گسته آرام بگیر . کاشکی بدونه که از اشتباه قبلی او می سوزم
گویندکه (تنهای بهترین رفیق است) دوست آشنای دور بنویس نظرت را تا شوم آرام شوم
دل شکسته
با یاد او
سوختم خاکسترم را باد برد بهترین یارم مرا از یاد بورد .من که در حسرت یک نگاه ناز او یم من که اسیر این قلبم
چه کنم با تو سخن می گویم غزیزم ماندهام ذر این باتلاق جنون با اینکه هیچ نیومد کنار من با تنهای که بهترین رفیق سازم بز آرام بزن از روزهای بودن او بزن تا این دل سر گسته آرام بگیر . کاشکی بدونه که از اشتباه قبلی او می سوزم
گویندکه (تنهای بهترین رفیق است) دوست آشنای دور بنویس نظرت را تا شوم آرام شوم
دل شکسته